دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا

دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا


 :رمان چشم های سرگردان

نویسنده به قلم :فریده نجفی

حجم رمانحجم رمان : ۳٫۵۴ مگابایت پی دی اف , ۱٫۲۹ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱٫۱۶ مگابایت نسخه ی جاوا ,۴۴۵ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری پیانیسته که یهو با چند مشکل ازدواج مجدد پدرش,تعطیلی کلاس پیانو و دانشگاه  مواجه میشه و باعث میشه که مدتی…

صفحه ی اول رمان:

در را که باز میکنم سوز سردی توی صورتم میخورد.برمیگردم و شال گردنم را بر میدارم.بارش دیشب سنگین بوده.ک.چه پوشیده از برف است.در خیابان اثری از تاکسی نیست.صدای جرنگ جرنگ زنجیر چرخ یک سواری سکوت را میشکند.به طرف ایستگاه اتوبوس راه می افتم.خانم منوچهری و شوهرش سر حال و شاد دست هم را گرفته اند و قدم میزنند.کاپشن خانم منوچهری را قبلاً تن نوه اش دیده ام.چه رفتار گرم و عاشقانه ای دارند!راستی اگر مامان زنده بود و پیر میشد آیا روزی مثل این پیرمرد و پیرزن با بابا می امدند روی برفها قدم بزنند؟دلم فشرده میشود.زیر لبی سلام میکنمو از کنارشان میگذرم.دام نمیخواهد بیشتر نگاهشان کنم.با دو خط خودم را به خیابان ایرانشهر می رسانم.مادر خانم پهلوان در را به رویم باز میکند.

رمان کسی پشت سرم آب نریخت

پشت سرم اب نریخت

نویسنده به قلم :نیلوفر لاری

حجم رمانحجم رمان : ۳٫۷۶ مگابایت پی دی اف , ۱٫۲۸ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱٫۱۴ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۶۳ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

کلاس در سکوت سنگینی فر رفته بود . تنها صدای قدمهای آقای بهرامی دبیر تاریخ سکوت را می شکست .گه گاهی بالای سر یکی از بچه ها می ایستاد و به پاسخ هایشان خیره میشد . خودکار در دهانم بود ودرآن را میجویدم و پشت سر هم آهسته تکرار میکردم:……

صفحه ی اول رمان:

کلاس در سکوت سنگینی فر رفته بود . تنها صدای قدمهای آقای بهرامی دبیر تاریخ سکوت را می شکست .گه گاهی بالای سر یکی از بچه ها می ایستاد و به پاسخ هایشان خیره میشد . خودکار در دهانم بود ودرآن را میجویدم و پشت سر هم آهسته تکرار میکردم:منگوقاآن پس از مسلمان شدن چه نامی اختیار کرد ؟
اه !چرا یادم نمیامد .اگر این بیست و پنج صدم را از دست بدهم بیست نمیشوم .کاش یادم میامد اما یادم نیامد !
“وقت تمام شد بچه ها !لطفا ورقه ها بالا”
از ناراحتی نفس بلندی کشیدم وبه ناچار ورقه رابالا بردم .نگاهم به سمیرا افتاد که لبخندی حاکی از رضایت روی لبانش نقش بسته بود .
“باشد !این بیست مال تو ”
وقتی آقای بهرامی برگه امتحان را از دستم گرفت با دیدین چهر ه در هم من فهمید که نمره ایرا از دست داده ام .
“غصه نخورید خانم ستایش همیشه که نباید بیست بگیرید ”
زنگ که به صدا در آمد با همان اعصاب به هم ریخته همراه دیگر بچه ها به حیاط مدرسه رفتیم .

رمان سایه ای بر بالین

نویسنده به قلم :مهرنوش صفایی

حجم رمانحجم رمان : ۲٫۷۹ مگابایت پی دی اف , ۱٫۰۴ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰٫۹۳ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۴۷ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

ببخشیدم اگر…..
صبر من کم بود و خطای تو زیاد…..
اگر تحمل من اندک بود و اشتباهات تو بی شمار….
ببخشیدم اگر
صدای گریه ی شبانه ام خوابت را آشفت….
اگر دیدن اشک های من دلت را آزرد….

صفحه ی اول رمان:

صبحی روشن و آفتابی است اما هوای دل من عجیب ابری است…نه…بارانی در کار نیست…گریستن کافی است…چه فرقی می کند من هم مثل یکی از هزاران زنی هستم که نا خواسته به سمت سرنوشتی می روند که دلخواه آنان نیست..قانون دنیا همین بوده و هست….زندگی همیشه مسیرش را طی می کند بی آنکه از مسافرش بپرسد آیا از راهی که در آن افتاده راضی هست یا نیست؟
قدم هایم آهسته اند اما اطمینانی در آن هاست که در قدم های هر کسی نیست…قبول من بازنده ام…اما بازنده ای که قطعا این جا آخرین بازی اش نبوده و نیست….

:رمان لیلای من

لیلای من

نویسنده به قلم :لیلا رضایی

حجم رمانحجم رمان : ۴٫۸۴ مگابایت پی دی اف , ۱٫۲۸ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱٫۱۴ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۵۳ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

لیلا … لیلا … بیا اینجا عزیزم می خوام موهاتو شونه بزنم.
لیلا مقابل در، لحظاتی بر چهره رنجور مادرش نگاه کرد و لبخندی تصنعی بر لب نشاند، به سمت در رفت مقابلش نشست و گفت:
– زحمتتون می شه.
مادر لبخندی بر لب نهاد و گفت:…

صفحه ی اول رمان:

لیلا … لیلا … بیا اینجا عزیزم می خوام موهاتو شونه بزنم.
لیلا مقابل در، لحظاتی بر چهره رنجور مادرش نگاه کرد و لبخندی تصنعی بر لب نشاند، به سمت در رفت مقابلش نشست و گفت:
– زحمتتون می شه.
مادر لبخندی بر لب نهاد و گفت:
– برگرد ببینم، اینقدر هم واسه من لفظ قلم صحبت نکن.
لیلا پشت به او نشست و گفت:
– می بخشید که پشت به شما کردم.
مادر شانه را روی موهای بلند و سیاهرنگش کشید و گفت:
– گل من پشت و رو نداره.

:رمان افسون سبز

افسون سبز

نویسنده به قلم :تکین حمزه لو

حجم رمانحجم رمان : ۴.۱۸ مگابایت پی دی اف , ۱.۳۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۱۷ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۷۰ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی یه خانم دکتره که توی بیمارستان بعد از اشنایی با یکی از همکارانش ازدواج میکنه و فکر میکنه که شوهر ایده آل و رویاهاش پیدا شده غافل از اینکه…..

رمان عروسی شیوا

عروسی شیوا

نویسنده به قلم :گیتا قنبر

حجم رمانحجم رمان : ۲.۳ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۶ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹۵ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۹۶ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری پرورشگاهی به اسم سپیده س که توسط زن و شوهری به فرزندی پذیرفته میشه.تمام فامیل سپیده رو می پذیرند غیر از پدربزرگ مادری و شوهر خاله اش.این دو مدام به سپیده زخم زبان میزنن تا اینکه ….

صفحه ی اول رمان:

رمان تا ته دنیا

تا ته دنیا

نویسنده به قلم :سوگند دهکردی نژاد

حجم رمانحجم رمان : ۴.۵۳ مگابایت پی دی اف , ۱.۴ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۲۶ مگابایت نسخه ی جاوا , ۵۱۷ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

به شیشه زد .
از ماشین پیاده شدم . بفرمائید ؟
یک دستش به کمرش بود . خانم شما خوشکلید یا خیلی زرنگ تشریف دارید ؟ به چهره عصبانیش چشم دوختم و با حاضرجوابی گفتم : اگه عاقل باشید می فهمید که هر دوتاش . و شروع کردم به قفل کردن ماشین . گوشه لبش با تبسمی طعنه گر پائین آمد : در مورد اینکه زرنگید شکی نیست ولی در مورد اولی ….

صفحه ی اول رمان:

به شیشه زد .

رمان ۱۵ سال کابوس

کابوس

به قلم :مهسا خوش قامت لامع

حجم رمان : ۳.۶۶ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۴ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹۳ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۶۶ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ی از داستان رمان:

داستان در مورد چند تا دکترو دانشمند هست که تصمیم میگیرن یه شرکت دارویی معمولی تاسیس کنن ولی بعد از تاسیس این شرکت وافتتاح آن هرکدوم به صورت جداگانه یه سری عملیاتی پنهانی ودر نهایت یکی از آنها باعث بوجود آمدن تولید ویروس خطرناک میشه و سعی در خیانت

به هم دیگرو دارن و هم دیگرو……

صفحه ی اول رمان:

آمبرلا درظاهر فقط یه شرکت داروسازی معمولی به حساب میومد اما رازپنهانی داشت اون رازکه باعث نابودی خود آمبرلا وحتی راکون سیتی شده بود همان تولید ویروس بود…!

شرکت آمبرلا درسال۱۹۶۸توسط اسپنچر,دکترمارکوس ودکتر وسکر تاسیس شد.اسپنچر سعی داشت به

کمک سرمایه خود و وسکر شرکت دارویی بزرگی به اسم آمبرلا وسکر تاسیس کنن.!درواقع وسکر طراح ومدیر اصلی تاسیس آمبرلا بود واسه همین اسم شرکت آمبرلا وسکر نامیده شد دکتر

مارکوس و وسکر درتحقیقات وآزمایشات خود در حال کار بر روی ویروس جدیدی به نام ویروس

پروجنیتورا بودن ,ویروسی که یکی از اولین تولیدات پنهانی شرکت آمبرلاوسکر محسوب میشد و دارای

شرایط بسیار نامتعادلی بودکه نیازبه سالهاتست وبرسی داشت…!

درسالهای ابتدایی تاسیس آمبرلا,اسپنچر از قصر مرموز خود که در اقامتگاهی درتپه های آرکلی شهر راکون سیتی قرارداشت به عنوان محل آزمایشات وتحقیقات خود استفاده میکرد…!

رمان جاده انتظار

انتظار

نویسنده به قلم :مژده کوهی

حجم رمانحجم رمان : ۲.۳۱ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۴۷ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم رویاس که به علت قبولی در دانشگاه تهران برای تحصیل به خانه ی نامزدش احسان میره .در اونجا با ورود رویا امیر برادر احسان از خانواده جدا میشه تا اینکه…..

صفحه ی اول رمان:

برای چندمین بار بود که صدای پدر بلند می شد:
– حاضر شدید؟ ای بابا من نمی دونم برداشتن یه ساک و لباس پوشیدن چقدر معطلی داره؟ عجله کنید
مادر با صدایی بلند اما خونسرد گفت:
– از بس داد و قال راه انداختی منم هول کردی یه کم حوصله کن تا ببینم چیزی رو از قلم ننداخته باشم
پدر با دیدن دخترش لبخند پر از مهری زد و گفت:
– چه عجب دختر گلم برای یک بار هم شده از مادرش زرنگ تر شده
رویا با دلخوری گفت:
– یعنی تا حالا زرنگ نبودم دیگه دستت درد نکنه بابا!
– شوخی کردم عزیز دلم ت و همیشه تو انجام کارات دقیق و منظم بودی فقط به مادرت بگو یه کم بجنبه باور کنید به خاطر شما این قدر هول می زنم نمی خوام به گرما بخوریم

رمان اریکا

نویسنده به قلم :نادیا و هیوا بهرامی

حجم رمانحجم رمان : ۸.۵۱ مگابایت پی دی اف

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم اریکاس که از خونه فرار میکنه و راهی مسیری میشه که پایانش رو نمیدونه  که در همون ابتدا مزاحمت سه پسر باعث میشه که….