دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا

دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان های عاشقانه» ثبت شده است

:رمان قلب دزدی

دانلود رمان


به قلم :مادام

حجم رمان : ۱.۶۳ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۳ مگابایت نسخه ی اندروید , 

خلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی پسری که یک شب در حال برگشت به خونه یهو یه نفر بهش نزدیک میشه و خودش رو بهش میچسبونه.با دقت که نگاه میکنه میبینه طرف دختره و ازین کارش عصبانی میشه و سعی میکنه با زور دختره رو از خودش جدا کنه اما دختره ول کن نیس.تا اینکه مجبور میشه با همون وضع بره خونشون.تا اینکه…

هادر

رمان بهادر


نویسنده : maryammoayedi

تعداد صفحات: 700

خلاصه ای از داستان رمان:

در مورد یه مرد جوون خودساخته هست که به عشق و عاشقی اعتقادی نداشته تا اینکه اونم یه روز عاشق میشه اون هم عشق در نگاه اول..
“ با بلند شدن صدای اذون سرمو چرخوندم سمت مسجد محل…همونجایی که یکماه پیش دل و دینم رو باخته بودم…منی که به عشق و عاشقی اعتقادی نداشتم چوب بی ایمونیم رو بد رقم خوردم و تو همون نگاه اول شدم اواره یه جفت چشم عسلی .چشمایی که اگر چه حتی نیم نگاهی هم به من نکرد اما از همون دور هم وجودمو به اتیش کشوند و رفت..”

رمان:ببار بارون 

رمان ببار بارون

نویسنده : fereshteh27

ژانر : هیجانی , اجتماعی , عاشقانه

بدون اینکه حتی پلک بزنم به تصویر خودم تو آینه خیره شدم..
به تصویر دختری که ظاهر ارومش می تونست نشانگر غمی باشه که مدت هاست تو دلش جای گرفته..
چشمای غم زده م رو بستم..نمی خوام شاهد تصویر درون آینه باشم..اون من نیستم..می خوام که نباشم..
اما حقیقت نداره..من همینی ام که آینه بهم نشون میده..یه دختر بی پناه..دختری که تو اغوش غم محو شده و سیاهی بر بخت و اقبالش سایه انداخته..

بغض داشتم..چشمام بارونی بود..بازشون کردم..یک قطره اشک بی اراده به روی گونه م چکید..
حس تنهایی اراده م رو ازم گرفته بود..با اینکه اطرافم پر بود از ادم هایی که به ظاهر بهم نزدیک بودن ولی باز هم احساس تهی بودن می کردم..اینکه تنهام و کسی رو ندارم تا پناهم باشه..

نسترن درست می گفت..تا وقتی اراده ای از خودم نداشته باشم اوضاعم هیچ تغییری نخواهد کرد..هیچ چیز دست من نبود..این روزگار تلخ با بی رحمی ِ هر چه تمام تر زنجیرش رو به ناحق به دست و پام بسته بود..

تقه ای به در خورد..با سر انگشت اشکام و پاک کردم..در باز شد..نسترن لبخند بر لب وارد اتاق شد ولی با دیدن چهره ی درهم و گرفته م خیلی زود لبخند از روی لب هاش محو شد..

— تو که هنوز نشستی..دختر پاشو تا مامان قشقرق به پا نکرده..

: رمان پل های شکسته

رمان پلهای شکسته

نام نویسنده نام نویسنده : دل آرا دشت بهشت

حجم تعداد صفحات:۳۳۰

خلاصه داستانخلاصه داستان:

مژده  یک ازدواج ناموفق داشته که سرانجامش طلاق شده ولی مژده فرصت دوباره ای به خودش داده و زندگی اش را با سهراب شروع میکند اما بعد از مدتی متوجه میشود که سهراب سرطان دارد ..