دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا

دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا


نام رمان:پایانِ تلخ (جلد اول)
نویسنده : Maryam_23
ژانر:عاشقانه ، معمایی
خلاصه:
داستان از زبون اول شخصه … اول شخص ما پسریه که فوق العاده

احساساتی و مهربونه … بر خلاف پسرای دیگه غرور نداره ، همیشه می

خنده !! ساده ست و ساده زندگی می کنه ، ساده می پوشه ، ساده

رفتار می کنه …
نیازی به شناختن نداره … چون خودشه !!




پسر داستان ما دلباخته ی دختر خالشه که خب شوهر خالش به هر

دلیلی با ازدواجشون مخالفه … این بین اتفاقاتی میفته که پسر تصمیم

می گیره عوض بشه ، می خواد وجود خدا رو انکار کنه چون فکر می کنه

مسبب تموم اتفاقات خدا بوده …
وارد حرفه ای میشه که همیشه ازش کناره گیری می کرده ، چون می

خواد به خدا ثابت کنه که بدون اون هم می تونه موفق باشه … اما آیا می

تونه ؟؟
اتفاقاتی میفته که پسر متوجه میشه از سادگیش سواستفاده شده و رو دست خورده و ..

همونطور که موهام رو با حوله خشک می کردم به طرف حیاط رفتم و بلند گفتم :
_کیه ؟؟
صدای نازش به گوشم رسید :
_باز کن می فهمی …
لبخند زنون سریع دمپایی هامو پوشیدم و حوله رو پرت کردم کنار در و از پله های ایوون پایین رفتم … تند خودمو رسوندم پشت در … دستی به موهام کشیدم و درو باز کردم … زیباتر از همیشه جلوم ظاهر شد … لبخند زد و گفت :
_سلام …
محو صورتش شده بودم … با نیش باز گفتم :
_سلام بروی ماهت …
ناز خندید و گفت :
_تعارف نمی کنی بیام تو ؟
سریع کنار رفتم و گفتم :
_مگه می شه ؟؟ بیا تو عزیزم …
آروم و با لبخند از کنارم رد شد …فقط خدا می دونست چقدر این دخترو



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی