نام رمان: کابوس یک روزه
نویسنده: ریحانه صدری
ثابت کنه که در این حین با نامزد سابقش که پسر عموش هم هست رو به رو میشه که…….
آیا رویا میتونه بیگناهیشو به خانوادش و عشقش ثابت کنه….
بخشی از رمان:
امروز از صبح دلشوره داشتم با تلفنی هم که شد هم نور علی نور شد بعد از هشت سال تازه یادشون افتاده یه
رویای بیچاره ای هم تو این دنیا وجود داره.
نمیدونم چیکار کنم باید مرخصی بگیرم باید برگردم تهران به شهر نفرین شده برای من.
-سلام رویا خانم گل وبلبل چخبر دختر
با صدای سوگل از فکر آمدم بیرون سوگل دوست دانشگاه وهمکارمه
-سلام سوگلی
سوگل- چخبر تو فکری
یه آه کشیدمو گفتم :
-از تهران زنگ زدن گفتن حال حاج بابا خوب نیست میخواد منو ببینه
اخماش رفت تو هم ویه پوز خنده زد
سوگل :هه الان یادشون افتادی بعد این همه سال
-نمیدونم سوگل باید برم ببینمش
سوگل :توغلط میکنی بخدا قلم پاتو میشکونم
-اگه نرم یه عمر عذاب وجدان میگیرم
سوگل :حالاببین این پیر خرفت بهت مرخصی میده بعد عزم رفتن کن
-غلط میکنه نده دو سال عین چی دارم براش کار میکنم تا حاال هم مرخصی نگرفتم باید بده…