به قلم :رویا رستمی
حجم رمان : ۵.۶۲ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۷ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
به قلم :رویا رستمی
حجم رمان : ۵.۶۲ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۷ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
به قلم :شیدا زمانی
حجم رمان : ۲.۵۲ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۹ مگابایت نسخه ی اندروید
خلاصه ی از داستان رمان:
رمان سانتین
به قلم :ندا بهزادی
حجم رمان : ۲.۵ مگابایت پی دی اف
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختری به اسم سانتین هستش که بعد از قبولی در رشته مورد علاقه اش که خبرنگاریه به تهران سفرمیکنه و طی نقل و انتقال به خونه ی جدیدشون یک کار نیمه وقت هم در انتشاراتی پیدا میکنه و …
باجه های روزنامه فروشی مملو از دختر و پسرانی مضطرب بود که در انتظار نتایج آزمون کنکور لحظه شماری می کردند با امدن ماشین حامل روزنامه ها غوغایی وصف ناپذیر برپا شد .با پخش شدن روزنامه ها اکثر جمعیت ان تکه تکه در اطراف پراکنده شدند و صحنه جالبی پدیدار شد روزنامه روی زمین یا روی کاپوت ماشین ها روی دستها ورق زده می شد بدون این که سروصدایی برپا شود
رمان غربت غریبانه ی من
به قلم :Tikooli
حجم رمان : ۴.۷۴ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۷ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختری به اسم رها س که چند روز مونده به عروسیش نامزدش پا پس میکشه و به خاطر همین رها دچار شوک و فراموشی موقت میشه.در بیمارستان با کمک دکتر معالجه ش کم کم مسائل ابتدایی رو به یاد میاره تا اینکه….
رمان واهمه ی با تو نبودن (جلد دوم رمان مرثیه ی عشق)
به قلم : ترنم بهار (منصوره.ک)
حجم رمان : ۶.۸۷ مگابایت پی دی اف , ۱.۳۹ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
وسوسه ای از جنس مرداب ها مرا سوی خود می کشد
هوا ، هوای بی خیالی است
اما با این همه بی خیالی و جنون ، واهمه ای درونم است
واهمه ای از جنس نبودن با تو
خدایا ،
باید بودنم را به گونه ای فریاد بزنم تا که همه بدانند
نیلوفرانه با تو می مانم
سخت چون فولاد
سبک کتاب : عاشقانه
زبان کتاب : فارسی
قالب کتاب : Jar & Pdf
حجم پرنیان : 422 کیلو بایت
حجم پی دی اف : 3 مگابایت
خلاصه داستان
بهار دختری که در کودکی زندگی خوبی داشته، با مرگ پدر، سرنوشت، روی سخت خودش رو
به اون نشون می ده. بهار برای حمایت از خانواده آن چنان در روزمرگی ها و مشکلات غرق می شه
که یادش می ره یه زنه و زن هم سرشار از احساسات لطیف. چه چیزی می تونه بهار رو
از این دژ وحشتناک فولادین که برای خودش ساخته بیرون بیاره؟
آیا معجزه ی عشق می تونه چاره کار باشه؟ نبسته ام به کس دل ،نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موح؛ رها رها رها من ز من هر آنکه او دور،چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک، ازو جدا جدا من ..
رمان پرچین عشق
نویسنده: ناهید شمس
تعداد صفحات: 134
خلاصه ای از داستان رمان:
سالهاست که پرنیا چند جمعه در میان به همراه پدر بر سر مزار مادرش میآید . فاتحه ای میخوانند و بعد از اینکه سعید سالاری یعنی همان پدر پرنیا لحظاتی چند به دور دستها مینگرد و گاهی نم اشکهایش را با پشت دست پاک میکند و زمزمه هایی با کسی که سالهاست در زیر خروارها خاک خوابیده است میکند بلند میشود و