دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال پنجاه و نه زندگی اش دگرگون میشود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بینظیر، به گونهای که خواننده خودش را در خیابانهای شهر خرمشهر میبیند و البته حافظه فوقالعاده خانم حسینی. آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمیانگیزد این است که روای داستان کارهایی را انجام میدهد که دیگران از انجامش سر باز میزنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار میشمرند.
دا، در گویش محلی به معنی مادر است و خانم حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود. سیده زهرا حسینی یک کرد ایرانی است که پدر و مادرش پیش از ولادت او در عراق زندگی میکردند و او در سال ١٣۴٢ در آنجا به دنیا آمد. در کودکی همراه خانوادهاش به ایران بازگشت و پدرش در خرمشهر ساکن شد و پس از مدتها سرگردانی به عنوان رفتگر به استخدام شهرداری درآمد. حسینی پس از کلاس پنجم ترک تحصیل کرد. او فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود. خانواده او، به ویژه پدرش سخت پایبند مذهب بود و او با چنان اعتقاداتی پرورش یافت و همراه برادر بزرگترش، علی، در فعالیت دوران انقلاب و پس از آن شرکت کرد. او برای کمک و خدمت، قبرستان را انتخاب میکند. غسل و کفن و دفن شهدای جنگ. روز اول دچار ضعف و غش میشود اما… آنچه کتاب را بیهمتا میکند بیان گوشههایی از جنگ از زاویهای است که تا به حال به آن پرداخته نشده است. کتابی که اوج فجایع جنگ و در ضمن گوشهای از تاریخ کشور ما را بیان میکند.