دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا

دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا


۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رمانهای ایرانی» ثبت شده است

رمان زنجیر عشق

نویسنده به قلم :مریم جعفری

حجم رمانحجم رمان : ۳.۷۴ مگابایت پی دی اف 

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

مهتا روی تخت نیم خیز شد و به بدنش کش و قوسی داد. درست مثل گربه ای که خسته است و از بیرون کردن رخوت از تن احساس خوشی دارد. کنار پنجره رفت و پرده ی ضخیم را کنار زد و لبخندی از فرط مسرت زد. همه جا سفید بود ، پنجره را باز کرد و…..

نام رمان : رمان همیشه با همیم


به قلم : زهرا محمدرضایی

حجم رمان : ۴.۲۳ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۸ مگابایت نسخه ی اندروید , 

خلاصه ی از داستان رمان:
قصه یه دختر از جنس زندگی…به اسم نادیا…که برادری داره که عاشقشه…این برادر با ی سوتفاهم به زندان میره…
نادیا برای جمع آوری پول تو یه مدرسه مشغول به فعالیت میشه که با آرمان آشنا میشه و میفهمه سال ها پیش دوست صمیمی برادرش بوده که بخاطر یه اشتباه از هم دور شدن…آرمان کمک مالی میکنه تا برادرش آزاد بشه ولی محمد بخاطر سوء تفاهما چشم دیدن آرمانو نداره…

 دالیت
نویسنده: نیلوفر قائمی
نیلوفر قائمی فر

توی این رمان نه قرار کسی فقیر و کسی غنی باشه نه کسی خدمتکار یه خونه است نه کسی کار پستی داره و نه کسی هندیه…
این رمان مثل سایر رمان هام از ژانرهای شخصیت هایی که به یه نوع اختلال عامیانه که معمولا تو جامعه به شکل یه انسان عادی ولی مشکل دار زندگی میکنن انتخاب شده که لازم به ذکره که خیلی از دخترا هستن که در خونواده دچار این موقعیت هستند و علت اصلی نوشتن این رمان ؛ بیان سرنوشت دختریه که در این موقعیت هست و تصمیمی میگیرد که اونو تبدیل به یه دالیت میکنه حالا چرا دالیت ؟ چرا بهش میگن تو یه دالیتی ؟ نه میره هند ، نه بد کاره میشه نه…. خیلی از حدسیات دیگه …
قسمتی از رمان : نمیخواستم به کارم فکر کنم این تصمیمی بود که سه ماه قبل گرفته بودم، براش برنامه ریزی کرده بودم، میدونستم دارم چیکار میکنم، برای خیلی ها عاقلانه نیست ولی برای من هست ،این تنها تصمیمی بود که دارم خودم میگیرمش ، این زندگی منه،هرگز به رویاهام نمیرسم ولی میخوام برای دو روز، فقط دورز تجربش کنم..
برای هزارمین بار گفت : -فکراتو کردی؟میدونی داری چه بلایی سر خودت میاری؟!
-بلا نیست ،این شبِ به واقعیت پیوستن رویای منه.
-میدونی اگه خونوادت بفهمن چی میشه؟!
-نمیفهمن، چرا اینقد منو سوال و جواب میکنی؟ چرا شیوه ی پند و اندرز گرفتی؟ این زندگی منه، باهات صحبت کردم تو هم قبول کردی..
بعد ده پونزده ثانیه نگاه کردن بمن گفت:
-چرا من حالا؟!