دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا

دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا



رمان

نام نویسنده نام نویسنده : طاهره الف

حجم حجم : ۱٫۸ MG

فرمت کتاب فرمت کتاب :pdf


قسمتی از متن رمان :
مرتضی یکی از ابرو هایش را بالا می فرستد: همین خانومی که تازه باهاش دوست شدی؟!
پریزاد سر تکان می دهد: آ..
حرفش با صدایِ بلندِ پاشیده شدنِ چیزی و جیغِ خفیفِ زنی قطع می شود. نگاه های متعجبِ پریزاد و مرتضی، اول به هم دوخته شده و سپس پیِ صدای های آمده می رود. زنِ چادر به سری که بیرون از محوطه ی دانشگاه، در پیاده رو می نالد. چادرش از پاشیده شدنِ آب بارانِ جمع شده در خیابان توسطِ چرخ های یک ماشین، خیس و کمی گِلی شده است.
مریم دوشادوش دوستش از مدرسه خارج می شود. فرهاد از ماشین پیاده شده و به درِ آن تکیه می زند.
دوستِ مریم با ابرو به فرهاد اشاره می کند و با شیطنت زیر گوشِ او زمزمه می کند: مثه اینکه آقات باهات کار داره ضعیفه!
مریم نیم نگاهی به فرهاد می اندازد و اخمِ عمیقی می کند: سهیلا من برم ببینم چی کار داره…بعد از ظهر بهت زنگ میزنم
مهران لبخند محوی می زند و پریزاد چشمانش گرد می شود و دستش را روی دهانش می گذارد. چرا گفت؟! وای چرا این قدر هول کرد؟! ته دلش احساس حماقت می کند و صورتش جمع می شود. ضربه آرامی به پیشانی اش می زند و “خاک بر سرت”ـی نثار خودش می کند!
دستش را روی گوش هایش فشار می دهد و خیره به نوشته های جزوه اش، به جلو و عقب تکان تکان می خورد.

دریافت کتابدریافت  کتاب فرمت PDF

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی