دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا

دانلود رمان|دانلود رمان زیبا عاشقانه

رمان جدید،ررمان عاشقانه،رمان جدید،رمان قدیمی،رمان غمگین،رمان شاد،نودهشتیا


۱۵۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

عنوان کتاب:بن بست

نویسندگان:منا معیری و beste

تعداد صفحات پی دی اف:۴۳۷

تعداد صفحات جاوا:۲۱۴۲

منبع:سایت نودهشتیا

قسمتی از متن کتاب:

به ساعت صفحه گرد دور مچش نظری انداخت و نگاهش را کلافه به اطراف چرخاند باید از این معطلی ده دقیقه ای دلخور می بود ؟ نمی دانست سالها بود که دلخور بود از همه چیز از این معطلی همیشگی و شاید از خود زندگی؟!!
منشی پشت میز خونسرد نشسته بود و با صدای بلند آدمس میجوید این ترق ترق آدامس زیر دندانهای این دخترک بی خیال شیک پوش هم عصبی می شد این صدای ورق خوردن مجله ای که توی دست دخترک بود هم ، از دقت دخترک مشخص بود که فال روزانه اش را میخواند شک نداشت؛ روزهایی بود که خودش هم این فال ها را دنبال میکرد همان روزهایی که منتظر همان سوار کار ماهر اسب سفید بود ,همان روزهایی که با سالهای خاله بازی کردنش با قابلمه های پلاستیکی خیلی هم فاصله نداشت …همان روزهایی که منتظر بود تا قاب عکس صدفی داخل کمد با عکس کسی پر شود که عاشقش خواهد شد همان سالها

عنوان کتاب:اسطوره

نویسنده:P*E*G*A*H

تعداد صفحات پی دی اف:۷۷۳

تعداد صفحات جاوا:۳۰۸۳

منبع:سایت نودهشتیا

خلاصه:شاداب ترم سه مهندسی عمران دانشگاه تهران درس می خونه ..با وضعیت مالی خانوادگی بسیار ضعیف…که برای کمک به مادرش در مخارج خونه احتیاج به یه کار نیمه وقت داره…تبسم دوستش اونو برای کار منشی گری در یک شرکت تبلیغاتی که متلعق به مردی به اسم دیاکو هستش معرفی می کنه..شاداب هم از همون روزهای اول دانشگاه با یه اتفاق عاشق دیاکو شده بوده در صورتی که دیاکو اونو اصلا نمی شناخته…پس…

دانلود رمان پانتی بنتی(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

نویسنده:ژیلا

قسمتی از این رمان زیبا:

 پانتی حالت نگاه خاص فرام رو ، درک نکرد ... تا بحال تو موقعیتی اینچنینی ، قرار نگرفته بود ... تا حالا ،

دانلود رمان زهر تاوان(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)
 

نوبسنده :پگاه

قسمتی از این رمان زیبا :

نیمه های شب صدای جلوه گفتنش توی گوشم طنین می اندازد و خیسی لبهایش به تمام صورتم خنکا

می دهد...میان خواب و بیداری چشم می گشایم..روی تخت نشسته و تقریباً در آغوشم گرفته...فکر می

کنم خواب می بینم...اما بوسه ای که به گردنم می زند هشیارم می کند...به صورتش دست می کشم .

به موهای نامرتبش...خوابالود زمزمه می کنم:

-چی شده کیان؟؟؟

محکمتر فشارم می دهد و می گوید:

-هیچی عزیزم...هیچی نشده...فقط نتونستم اون خونه رو تحمل کنم...طاقت نیاوردم....

گیج خوابم...آنقدر که نمی توانم شیرینی حضورش را درک کنم و به ابراز محبتش پاسخ بدهم...خودم را

از حصار دستانش بیرون می کشم و می گویم:

-بیا بخواب

دانلود رمان همسایه ی من(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

نویسنده:شایسته بانو کریمی

این رمان رکورد دار بیشترین بازدید کننده بوده و در نشریه هفتگی سلام تورنتو در کشور کانادا به چاپ

رسیده

دانلود رمان دوراهی عشق و هوس(جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

نویسنده:اریانا۷۲

قسمتی از این رمان زیبا:

مونده بودم چیکار کنم انگار اون روز باید ضایع میشدم داشتم بال بال میزدم که سایه گفت :اومد و به

ماشین نوک مدادی شاهین اشاره کرد

دهنم باز موند خواستم زودتر برم سوار ماشین شم که خاله پرسید :کی اومد بهزاده ؟

سایه:نه بابا شوهرشه یه شوهر غیرتی هم داره ...ولی خب واقعا خوش برو روه

میخواستم یه جوری دهن سایه رو ببندم ولی تا چشم بهم زدم شاهینو روبروم دیدم کامران کاملا رنگ به

رنگ شد و رو به من گفت 

دانلود رمان تمنای وجودم (جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)



نویسنده :مهرنوش

ساخت :فرزانه

بخشی از رمان تمنای وجودم:

امیر بلند شد گیتارش رو برداشت و گفت:اتفاقا میخوام برای یه خانوم جیگر هم بزنم و هم بخونم .

دخترها به هم نگاه کردن .من و شیوا هم با تعجب همدیگر رو نگاه کردیم

یکی از دخترها گفت :حالا این خانومی که میگی مجرده یا متاهل ؟

-خب معلومه ،مجرد .این دیگه پرسیدن داشت

یکی از پسرها گفت:امیر ،راه افتادی

-من 25 ساله که راه افتادم .

دانلود رمان ترسناک پسران بد (جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)

نویسنده :sober

گرد اورنده:فرزانه

بخشی از این رمان زیبا:

با احتیاط بهشون نزدیک شدم.دوست داشتم بدون اینکه متوجه ام بشن چهره هاشون رو ببینم.با دقت
 
نگاه کردم و دیدم شبیه به انسان های عادی نیستن.پوست سیاهی داشتن و موهاشون مثل دم اسب


 رمان مخصوص موبایل یگانه | www.RomanCity.ir  شهر رمان نام کتاب : جدال پر تمنا


رمان مخصوص موبایل آسانسور | نیلا... کاربر انجمن نودهشتیا نویسنده : هما پور اصفهانی


رمان مخصوص موبایل آسانسور | نیلا... کاربر انجمن نودهشتیا خلاصه داستان :

همه چیز از یه جر و بحث شروع شد ... یه جر و بحث ساده ...

و بعد کم کم تبدیل شد به یه جدال ... جدالی پر از شیطنت و عطش ...

دانلود رمان ابریشم و عشق (جاوا ،آندروید،تبلت و pdf)


نویسنده:فاطمه ایمانی(لیلین)

ساخت :فرزانه

 ته دلم لرزید.این اولین باری بود که اسممو بدون هیچ پیشوند وپسوندی اینطور صمیمی صدا می زد.

منتظر ومشتاق بهش چشم دوختم.